قلعه یا دژ شمیران درکنار دریاچه سپیدرود و بالای تپهای مرتفع و سنگی که رود قزل اوزن از جنوب آن میگذرد قرار دارد
این قلعه، از قلعههای پر اهمیت و معتبر ایران است و در بین اهالی منطقه به نام های شیمران و سمیران معروف است، ولی در متون تاریخی به نام های سمیران، شمیران، سمیرم، شمع ایران، کنگریان، سمیویروم و سالاریه نام برده شده است.
پیشینه این قلعه را به دوران قبل از اسلام نسبت میدهند و در طول سالهای سده چهارم هجری تختگاه کنگریان- آل مسافر- بوده است.
طرح کلی بنای قلعه به شکل مستطیل و ارتفاع برجها و دیوار نزدیک به 15 متر است که تمامی آن را با کمک سنگهای لاشه و ملاط گچ به ضخامت 8 پا ساختهاند و در فاصلههای 1 متری کلافی چوبی در دل دیوار به کار برده اند که علاوه بر استحکام و همبستگی اجزا، نظمی منطقی به بنا بخشیده و از دور به صورت یک رج سنگ خودنمایی میکند.
در دیوار شمالی قلعه 2 برج وجود دارد که در قسمت بالا دارای پنجرههای بلند مستطیلی شکل با قوس نیزهدار هستند که بیشتر برای نگهبانی پایین قلعه از آنها استفاده میشده است.
طرز ساختمان دیواره غربی قلعه با جانب شرقی تفاوت دارد و به جای برجهای مدور، دیواری صاف ساختهاند که نمای خارجی ساختمانهای این بخش قلعه به شمار میرود و به تمامی از ملاط گچ پوشش یافته و به خوبی حفظ شده است.
قسمت جنوبی دژ نیز دیواری صاف دارد که به خاطر رود قزل اوزن از امنیت بیشتری برخوردار بوده و نیازی به استحکامات دفاعی بیشتر احساس نمیشده است.
دژ شمیران نزدیک به دو قرن جزو قلعه های اسماعیلیان بوده و پس از هجوم هلاکو تا پایان دوره صفوی نیز در کشمکشهای سیاسی اهمیتی بسزا داشته است.
نام شمیران بارها در متون آمده است. شمیران مرکز طارم بود و قلعه درکنارشهر قرار داشت. دیواری گرد شهر و قناتی در میان قلعه تا کنار رودخانه وجود داشت که از آن جا آب برمی داشتند.
این قلعه در نزدیکی روستای بهرام آباد از توابع طارم قرار دارد. برای رفتن به سوی قلعه می باید از روی سد سفید رود عبور کرد.
طول جاده ماشین رو از سد تا بهرام آباد ۱۸ کیلومتر است و بعد می باید مسافتی در حدود ۳ کیلومتر را به سمت جنوب با پای پیاده طی کرد تا به قلعه رسید.
سمیرم از دید جهانگردان:
كسان ديگري هم به اين دژ كه سميران و سميروم هم ناميده شده است پيش و يا پس از ناصرخسرو پاگذاشته و آن را توصيف كرده اند. يكي از آنها ابودلف ينبوعي جهانگرد عرب است كه در سال ۳۳۱ هجري قمري از آن ديدار كرده و در اين باره مي نويسد: «به دژي از سرزمين ديلمان موسوم به سميران رسيدم. ابنيه و عماراتي را كه در اين دژ ديدم تاكنون در هيچ يك از مراكز حكومت و سلطنت ملوك نديدم. در اين قلعه دو هزار و هشتصد و پنجاه و اند خانه كوچك و بزرگ بود. صاحب دژ محمدبن مسافر بود و هر وقت اثري ظريف و يا كار هنري دقيقي مي ديد، از سازنده آن خبر مي گرفت و نشان او را مي جست تا مي يافت. مال فراواني براي او مي فرستاد و او را به محل خود دعوت مي كرد و متعهد مي شد در صورت آمدن چندين برابر آن مال را بدو بدهد. هنگامي كه هنرمند به خدمت او را مي رفت، او را در دژ مي نشاند و نمي گذاشت باقي عمر از آنجا بيرون رود. روستازادگان را نيز در دژ مي نشاند و به آموختن هنر و صنعت وامي داشت.»۹فخرالدوله ديلمي از شاهان آل بويه در سال ۳۷۳ هجري قمري صاحب بن عباد را براي تسخير مازندران تعيين مي كند. صاحب بن عباد نيز ابوعلي حسن بن احمد را براي محاصره و تسخير اين دژ مي فرستد. اما كار محاصره به درازا مي كشد و صاحب بن عباد نامه اي به ابوعلي مي نويسد و از او مي خواهد كه هرچه زودتر كار تسخير اين دژ را به پايان برساند.
ابوعلي در نامه اي به او مي نويسد: «نامه تو درباره شميران رسيد. به گمان من تو كار اين دژ را سبك گرفته اي بدين سبب من شرحي مفصل مي نويسم تا ميل تو را برانگيزم و به كوشش ات وادارم، بيناترت كنم و عزمت را استوارتر گردانم. بدان اي سرور من شميران دژ نيست، كشور است، كشور نيست، بلكه كشورها است... هركس به شميران دست يابد قسمتي از خاك گيلان را از كنار سپيدرود مي تواند بر خاك ديلمان بيفزايد. اين مزيت و شهرت كم نخواهد بود... هرگاه كه اين دژ را به دست آري هر آينه شكوهي به دست آورده اي كه هرگز نابود نشود.»۱۰ سرانجام فخرالدوله پسرركن الدوله ديلمي پنجاه و نه سال پيش از ورود ناصرخسرو به اين دژ آن را در سال ۳۷۵ هجري قمري تسخير مي كند.مقدسي جهانگرد و جغرافيادان عرب در سال ۳۷۵ هجري قمري در كتاب خود به نام احسن التقاسيم مي نويسد: «در سلاروند قلعه اي است كه آن را سميرم خوانند. بر ديوارهايش شيرهاي زرين و آفتاب و ماه نقش كرده اند ولي خانه هاي آن از خشت بنا شده است.»۱۱ياقوت حموي نويسنده و جهانگرد عرب در سال ۶۲۱ كه از ويرانه هاي اين دژ بازديد كرده است در فرهنگنامه جغرافيايي خود به نام معجم البلدان مي نويسد: «سميران دژ پايداري است كه بر كنار رودي عظيم در ميان كوه هاي ولايت طارم كه صاحب الموت آن را خراب كرد. من آن را ديده ام. آثار باقي مانده نشان مي دهد كه از امهات قلاع بوده است.» ۱۲
سمیرم از دید ناصرخسرو:
ناصرخسرو درباره اين قلعه مي نويسد: «به كنار شهر قلعه اي بلند بنيادش بر سنگ خاره نهاده است، سه ديوار بر گرد او كشيده و كاريزي به ميان قلعه فرو برده تا كنار رودخانه كه از آنجا آب برآورند و به قلعه برند. هزار مرد از مهتر زادگان ولايت در آن قلعه هستند تا كسي بيراهي و سركشي نتواند كرد و گفتند آن امير را قلعه هاي بسيار در ولايت ديلم باشد و عدل و ايمني تمام باشد چنان كه در ولايت او كسي نتواند كه از كسي چيزي ستاند و مردمان كه در ولايت وي به مسجد آدينه روند همگي كفش ها را بيرون مسجد بگذارند و هيچ كس كفش آن كسان را نبرد.»۸