درسالهای نه چندان دور مزار 8 تن از فرزندان امامت در سه نقطه به عنوان امام زاده زیارتگاه مردم عمقین محسوب می شد. مردم معمولاٌ با نذر کردن قربانی به این امامزاده ها حاصل زحمات خود را در زمینه های دامی و کشاورزی بیمه می کردند. چون درگذشته برای دامداری و کشاورزی امکانات یا خدمات امروز موجود نبود. نه سمی برای مبارزه با آفات نباتی وجود داشت و نه بیمه ای برای جبران خسارت. اما اعتقاد مردم به امامت و ولایت پر رنگ تر از امروز بود. مردم بعد از یک دوره کار و تلاش پیوسته در فصل پائیز فرصت می یافتند تا با قربا نی کردن گوسفند درکنار مزار این عزیزان جشن برداشت محصول را با زیارت وشُکر گذاری به پایان ببرند. در حقیقت این مکان ها برای مردم هم منشع مُراد بود هم محل سیاحت و تفریح . ازشجره آنها هم هیچ کس آگاه نبود و کسی نمی دانست آنها از نسل کدام امام بزرگوار می باشند. تردید هم نمی کردند تا از اصل نسب آنها سؤال کنند. چون بضاعت شان در همین حد بود. یعنی امکان زیارت بالاتر برایشان مقدور نبود. اما به برک ایمان پاک وارادت خالصانه همیشه نتیجه مطلوب حاصل می شد. متاًسفانه با مدرنیزه شدن زندگی ها اعتقاد مردم ضعیف شد و در اصا لت و انتصاب آنها به امامت نه تنها تردید بلکه در حق شان جفا هم کردند. این بی مهری ها در جاهای دیگر نیز اتفاق افتاد اما نه به این شدّت. شاید علت این شکاف وکم لطفی ها ناشی از وقایع عصرخلافت مأمون ومتوکّل عباسی بوده باشد. که برای امام زادگان اتفاق افتاد. این حوادث بعضاً باعث مخلوط شدن سادات وعوام در اذهان عام گردید.
در عصر امام رضا بدنبال هجرت بنی هاشم از مدینه به سوی خراسان در سال 202 هجری وقتل عام کاروانهای بی دفاع این هجرت توسط عوامل مأمون. افرادیکه می توانستند برای نجات جان خود ازمیدان جنگ گریختند. شاید نجات یافتگان این حادثه همه بنی هاشم بوده باشند. اما همه آنها سادات یا از نسل امام نبودند. ساداتی که توانستند از میدان جنگ زنده فرار کنند به هر جا که رسیدند از ترس جا نشان تقیّه را جایز و سیادت خود را کتمان نمودند. چرا که اگر هویت شان فاش می شد توسط مأموران خلیفه دست گیر و به قتل می رسیدند. دربعضی مناطق هم که مأموران خلیفه حضور نداشتند و مردم آزادانه آغوش خود را برای پذیرائی ازسادات باز نموده بودند عوام هاشمی خود را سادات معرفی کردند تا از اعتبار وآبروی آنها برای بقاء خود استفاده کنند. متأسفانه ا فکا سوء و شُبه دار این حوادث اصالت سادات واین اماکن را در هاله ای از ابهام فرو برده. واعتقاد مردم را نسبت به آنها کم رنگ و با شک تردید مواجه ساخته است.
یکی از این زیارتگاه ها معروف بود به سیدات که در کنار روستا ی عمقین قرار داشت. برای کلمه سیدات معنی خاصی وجود ندارد این واژه یک اصطلاح عامیانه و محلی است و به صفت جمع هم بیشتر شبیه است تا اسم احتمالاٌ این نام را محلی ها انتخاب کردند و منظورشان جمع سید بوده. چون دراین مکا ن تنها یک قبر نبود بلکه سه مزار وجود داشت وکُنبدی هم برفراز آن. به احتمال زیاد اجداد سادات حسینی در اینجا دفن شده بودند متولّی آنها هم از خانواده حسینی ها بود. وعلاوه بر روستای عمقین روستا های اطراف به ویژه اهالی سیردان به زیارت این قبور بسیار مُشتاق بودند.
دردومین مکان زیارتی آرامگاه یک بزرگوار وجود داشت از نام صاحب این مزار اطلاعی در دست نبود این قبر در داخل یک مسجد سنگ چین در حد یک اطاق جاگرفته بود. ومتولّی آن هم ابتداء از اهالی روستای حصار ودرآخر اهل سیردان بود ولی زوّار آن را بیشتر اهالی عمقین تشکیل می داد. این زیارت گاه در دامنه کوه و در یک محل مناسب و مستعد زندگی قرارداشت و معروف بود به ( کوره امام زادَسی ).
در مکان سوم که هنوز آثار و بقایای آن پا بر جاست چهار تن آرمیده اند. البته اطاق یا مسجد آن تخریب شده تنها یک دیوار سنگ چین در پیرامون آن باقی است. و نام یا متولّی مشخصی ندارند ومردم آنهارا به نام محل استقرار مزارشان می شناسند. یعنی( باغچه امام زادَسی )
انتصاب این بزرگوارها به امام موسی کاظم مُحتمل است ومی توانند از نزدیکان امام رضا بوده باشد که در عصر آن حضرت وارد ایران وقبل از رسیدن به خراسان گرفتار حوادث ودر این منطقه از دنیا رفته اند. متاٌسفانه درپنجاه سال گذشته آنها ئیکه در اصالت اینها تردید داشتند به امید زیر خاکی قبور دو زیارت گاه قبلی را تخریب کردند. وامروزه از مسجد و مزار آنها فقط ویرانه های آن باقی است. و از قربانی و آئین آخرکار هم تنها خاطراتش. ومدت ها است که مردم نسبت به این مکان ها بی تفاوت شده اند